نوشته ی ابراهیم حسن بیگی
خوانده شده در ۱۴ اردیبهشت ۹۸
فضایی جدید از رمانی مذهبی برام داشت. شاید بهتر باشه بخونیدش؛ اما ویژگی هایی از اون میتونه خواننده ی این مطلب رو مشتاق خوندنش بکنه:
۱. آوردن بخش هایی از نهج البلاغه در ذیل داستان نفس این داستان رو متبرک کرده و مطمئنم که خوندنش بی فایده نیست.
۲. نگاه به معارف شیعه با نگاهی آزاد و به دور از تعصب
۳. افزایش علاقه به امیرالمومنین و درک مظلومیت های حضرت
۴. درک ترتیب نامه ها و علت حرف های حضرت یعنی ترتیب اون ها رو بهتر میشه درک کرد و فهمید که چه واقعه ای منجر به آن خطابه شده است.
در کل پیشنهاد می کنم این کتاب رو بخونید؛ هر چند که فکر کنم، همه خوندن جز من، چون که من چاپ سی و ششم از این کتاب رو خوندم.
امروز که نه دیروز هم نه، شنبه من درس هایی بسیاری گرفتم مثلا فهمیدم خط چشم مشکی به چشم هر کسی نمیاد و خط چشم هر کسی نشون میده از کی خط میگیره یا از هر لاکی با هر لباسی نمیشه استفاده کرد و لاک هر کسی نشون میده که به چه رنگی علاقه داره شایدم بشه فهمید که از چه رنگهایی بدش میاد و شلوار تنگ گرچه باعث میشه که هر کسی از لحاظ عبور و مرور دچار مشکل بشه ولی باعث زیبایی میشه و هر چه قدر پاچهی شلوار بالاتر باشه نشانهی به روز تر بودن آدم میشه هر سانتیمتر یک سطح بالاتر از فرهنگ اصیل، پیرهن تنگ که دیگه هم نشون دهندهی عضلات زیبای آدمی است، هم جزو اسلحههاست کافیه از هر کی بدتون اومد یک نفس عمیق بکشید تا دکمه لباس با فشار بالا تا جای ممکن در اقصی نقاط بدن مهاجم فرو بره، از همه ی این ها مهمتر این که هر چه قدر به هم ریختهتر باشی مثلا موهات چربتر باشه، هم بیشتر با کلاسی هم به تولید ملی میتونی کمک کنی چون که از موهات میشه دو کیلو روغن خالص زیرو ترانس گرفت، همهی اینها به کنار صرف حضور در نمایشگاه میشه هم روابط اجتماعی آدم بالا بره و هم با فرهنگ بشه، کتاب اگه قرار شد بخرید، هر چه قدر خارجیتر باشه، هم به فرهنگ اصیل ما نزدیکتره، هم این که مطمئنید که پولتون رو دور نریختید آخه این نویسندگان داخلی از سر بیکاری مینویسند و نکته ی دیگه این که حرفی هم برای گفتن ندارن هر چی حرف هست تو خارج از کشوره اصلا هر چی داخلیا می نویسن از اونا دارن کپی میکنند وگرنه که عرضه ی نوشتن ندارن اصلا اینا به کنار، خارجیا رو دیدید چه قدر خوبن یه سره آزادن هر جا بخوان، هر طوری بخوان، با هر کی میخوان، میتونن ارتباط بر قرار کنن. واقعا ما تو رابطه بر قرار کردن با هم دیگه مشکل داریم نه میذارن بیحجاب باشیم نه میذارن آزاد باشیم نه میذارن دوست بشیم با هم سن و سالامون اصلا انگار ۱۰۰۰ سال پیشه همه تو نمایشگاه با حجاب کامل میگردن اصلا هیچ دختری با هیچ پسری حرف نمیزنه؛ دیروز یکی از غرفهها، فروشندهاش با من حرف نمیزد تا به گناه نیفته. خب این طوری که نمیشه پیشرفت کرد باید ارتباطاتمون وسیعتر بشه من اصلا میگم همین مقدار حجابم اضافه است نمیذاره ما فعالیت کنیم اصلا باید این محدودیتها رو بذاریم کنار و الا به پیشرفت نمیرسیم وگرنه مطالعه که اون قدرا تاثیر نداره مگه بقیه که پیشرفت کردن چه قدر کتاب خوندن با یه ذره مطالعه ولی بدون محدودیت پیشرفت کردن! خب کوپن امروز چرت گفتنم هم تموم شد تا چرتهای بعدی خدانگهدار.
شاید کوتاه بودن یک داستان برای یک رمان خون خیلی جذاب نباشه اما وقتی نویسندهی کتاب بلد باشه بنویسه، تو چند صفحه میتونه، تو رو دور این شهر بگردونه، چشمهات رو خیس نگاهش بکنه، زمینت بزنه و دوباره بلندت کنه. خیلی برام سخت بود که باور کنم یک نویسنده بتونه با داستانهای خودش کامم رو تلخ بکنه و اشک رو از چشمانم بیرون بکشه اما موهبتی است که به نویسندهی این سیاهیها شده و نوشتهها به حب اهل بیت گره خورده. از دنیاهای مختلفی نوشته، کوتاه کوتاه و آرام، ذره ذره و جرعه جرعه.
خیلی دوست دارم یه متن بلند در مورد این نویسنده و پدرش بنویسم، اما هنوزم باید از نوشتههاشون بخونم ولی مطمئنا دیر نیست .
کتاب: ستارههایی که خیلی دور نیستند
نویسنده : سیدعلی شجاعی
ناشر: نیستان
خوانده شده در سوم خردادماه ۱۳۹۸
ویژگیها: داستانهای کوتاه، فن نویسندگی عالی، گاها تلخ گاها اشکآلود، در کل عالی.
درباره این سایت